سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :21
بازدید دیروز :39
کل بازدید :107494
تعداد کل یاداشته ها : 86
103/9/2
6:48 ص
پیوند دوستان
 
EMOZIONANTE کوچه ای برای گفتن اشعار و گفتار پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) قاصدک همفکری شورایاری محله طرشت لحظه های آبی انتظار دل نوشته ها لنگه کفش سیب سرخ فرزانگان امیدوار عشق است زنده یاد ناصر خان حجازی و استقلال سایت دکتر رحمت سخنی جمله های طلایی و مطالب گوناگون مهاجر عکس و مطلب جالب و خنده دار کــــلبه میر یزید نیوز موعود هادی افســـــــــــونگــــر جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام فرصت ها چم مهر سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Iranian Universities
وبلاگ شخصی مهندس محی الدین اله دادی چند لقمه حرف حساب دل نوشته های یک دختر شهید بچه مرشد! سکوت ابدی کوی عشاق وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید) Welcome to the blog farhang Shirzadi وب نوشته مهدی میانجی چلچراغ شهادت ►▌ استان قدس ▌ ◄ پرپر کلبه تنهایی نغمه ی عاشقی أنٌ الارض یرثها عبادی الصالحون جریان شناسی سیاسی -لیالی نظرعشق خرید و فروش ضایعات آهن عشق الهی ~>+ حبـــــــــــــــاب خیــــــــــــــــال +<~ عکس های زیبا وبلاگ حامیان ولایت ستارگان دوکوهه سروش دل اسلام چیست؟ ثانیه های خسته مرد تنهای شب اطلاعات عمومی خاطرات دکتر بالتازار پروانگی معیار عدل .: شهر عشق :. منادی معرفت مهربان سردار بی سنگر تا شقایق هست زندگی اجبار است . پایگاه اطلاع رسانی سیدمحمدجواد حسینی تبار رویاهای خیس بوی سیب بادصبا ریحانه تبسمـــــیـ بهـ ناچار مباحثی در رابطه با ولایت فقیه روستای چشام مهاجر سالار ان شاء الله ابـــــــــــرار نور اهلبیت (ع) ستاره سهیل عطر یاس مدرسه ابتدایی پسرانه غیر دولتی امام هادی (ع) سبزوار واقعه یاد داشتهای من جرعه ای از شراب عشق رازهای موفقیت زندگی حرف های تنهایی قافیه باران دانشجویان ورودی 90 دانشگاه کوثر قزوین من.تو.خدا سربازی در مسیر حرم الشهدا شهیدشاعری یامهدی سعادت نامه سربازها حمله من الغریب الی الحبیب ابهر شهر خانه های سفید ترانه ی زندگیم (Loyal) جزتو @@@باران@@@ آشیانه سخن Deltangi انتظار میم.صاد عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین دریچه.... اواز قطره آخرین لخظات انتظار بهار موسسه فرهنگی-مذهبی امام سجاد(ع) ری دریادلان آن دنیا 13 ماه و مهــــــــــــــر فانوس 14 غروب آرزوهـا عاشق روح الله گروه اینترنتی جرقه داتکو مرگ عاشق طلبه ی بسیجی شاخابه عشق شاه تور مکاشفه مسیح آشیانه سردارغم ها وسالار آشیانه قلبها اجتماعی ... یاس ... ایـــــــران آزاد یاامام حسن مجتبی (ع)ادرکنی فدائیان ولایت مهندسی آب راه کمال حقوقدان منتظر معماری یک جای دنج دردودل بیا ای دل از این جا پر بگیریم ... موضوع ازاد دنیای خودرو السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) طوبای محبت ...بسیج مظهر... هیئت سایه های خیال صاعقه عزای حسینی منتظر سیاسی همسایه خورشید ستاره خاموش جهادی مردهک قطب کشاورزی جنوب شاسوسا شاد همن روزها حرفهای آسمانی allah is my lord سبز روح کبوتر حرم آتش دل *شادمهر و گیتار* دنیای... هستانه مدیریت فرهنگی رفیق بازی محب y divouneh  از همه جا از همه رنگ حقوق خانواده ای دریغااااااااا شهادت بیا ازدواج کنیم عدالت جویان نسل بیدار وبلاگ شخصی مرتضی صادقی مرامنامه عشاق صل الله علی الباکین علی الحسین ایران سرزمین من کربلایی مهندسی متالورژِی هر چی که دلت می خواد ولایت _ وحدت _ بصیرت قاموس من مبادا روی لاله پا گذاریم السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) جوانمردان *ایستگــ\ــ/ــــــ\ــــ/ــــــــاه انـــــ\ــ/ــــ\ـــ/ــــرژی* مذهبی-سیاسی-فرهنگی کلــــــبه ی شــــــــــــــعـر هیئت فاطمیون شهرضا در جستجوی زندگــی عشق پنهان بر و بچه های ارزشی کوچولو پرسپولیس مقاله های تربیتی مهندسی پیوند ارتباط داده ها ICT - DCL اباصالح بهار صداقت** *دیدبان رایانه ای * در آستان جانان مارگریت پایگاه سایبری حجة الاسلام و المسلمین عبدالکریم عابدینی پایگاه شایگان حفاظ علی فهادانــ ما آخر رفاقتیم طراحی نقشه های ساختمانی نوشته های بی رنگ ثانیه ها... گمشده دیدبان اینترنتی نور اهلبیت(ع)،ولایت زندگی کاروانی فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری آمارد ***به اسبفروشان (اشوشان) خوش آمدید*** انتظار منتظَر وب مذهبی /خاطره/آموزشی یک قدم تا خدا.... سـدرة المنتهی تـــــــــــــــنـهایــی دانلود نرم افزار هیئت کریم آل طاها - قم مطلع مهرورزی ومحبت شوق وصل من ودنیای من شوقِ شقایق نســـــل چــــهارم الکتروتکنیک خورشید و ماه آسمان آبی عشق نرگس موسوی بسیج در روستای شیدان به نام آنکه مسی را آفرید تا رونالدو بی سرور نماند... دلنوشته های یه دختر بی اسم غمگینم و غم را دوست دارم اسمس بارون یخ فروش جهنم گاهنامه زیست کلیک anzalichi * امام مبین * ای خدای دانا ،عقل کاملی به من عنایت فرما. فکر نو مساوی پیشرفت روزبه ارغوان پریوش قصر حبـابی جواد ..::منتظر بیداری::.. ققنوس هَزار کانون کلینیک های مددکاری اجتماعی کشور سه ثانیه سکوت الله ابهی من یک زن هستم پایوند جوک و خنده معرفی برترین وبلاگ های پارسی بلاگ اریانا دهاتی magicschool دکتر علی حاجی ستوده مشاوره مجازی عبودیت من انسان شناسی مرگ عشق * ظهورِ منجی * وکیل بانو پسری ازنسل امروز نشریه ی دوستی رویای شبانه parvezeh parastoo خاطرات دانشجویی ترانه ی دل علوم و صنایع غذایی ایران Iranian Food Technology And Science کشکول قیام گاه عمارها آسمان آبی قلب من اشتراک گذاری و نشر اینفوگرافیک‌های مختلف fazestan ورود ممنوع عاشق امام زمان (عج) حاج آقا مسئلةٌ اگه سوالی در مورد پرستاری دارین بفرمایین کاله شهر آمل مطالب سلامت سرو محیا نسیم به تلخی هلاهل آموزشگاه زبان مهرآفرینان کلیشادMEHR AFARINAN LANGUAGE SCHOOL سکوت نازک قلبم فانوس جنگ نرم شاخه نبات هر چی بخوای ایران من tejarat مشتاق انتخابات مجلس نهم- همدان
موسیقی

وقتی جاسم رمبو به اردوگاه آمد

اولش خیال کردم الکی بهش می‏گویند رمبو. اما بعدش که شروع به شیرین‏کاری کرد، فهمیدم حضرت آقا کپی برابر اصل آن بازیگر آمریکایی است.

تا حالا آدم به این باحالی و مؤمن ندیدم. نمازش اصلاً ترک نمی‏شود. بیست و چهار ساعت در حال عبادت و صلوات فرستادن و کمک به این و آن است. عراقی‏ها که هیچ، ما هم ازش راضی راضی هستیم. عجب جوان خوب و باصفاییه. تمیز و مرتب و سر به زیر. به کوچک و بزرگ، چه عراقی و چه ایرانی زودتر از طرف سلام می‏کند و احترام نظامی به جا می‏آورد. سمبل یک اسیر خوب و بی‏دردسره. چکیده منشور ژنو درباره اسراست.

نه اینکه دلم برایش تنگ نشودها، نه! خیلی هم دوست دارم پیش‏مان بماند. اما ترسم از این است که پیش این بعثی‏های بی‏پدر و مادر کافر بماند و اخلاقش فاسد بشود. هر چی نباشد ما امانت‏داریم و دوست دارم وقتی صحیح و سلامت پیش خانواده‏اش برگشت یک ذره هم از تربیت درستش کم نشده باشد. دوست ندارم فحش‏های خواهر و مادر و پاسور و قمار یاد بگیرد. آخر تو که نمی‏دانی، این بعثی‏های هیچی‌ندار، حتی سر شپش‏های سرشان با هم قمار می‏کنند! هر چی بهش‏شان سخت می‏گیریم که بابا قمار خوبیت ندارد، از قدیم گفته‏اند قمارباز، نه قماربر، اما مگر تو آن مُخ‏شان می‏رود؟

چی؟ می‏شناسیش، اصلاً تو ارودگاه خودت بوده، همین جاسم رمبو؟ خب مرد مؤمن زودتر می‏گفتی ما این قدر دروغ نمی‏گفتیم و خودمان را پیش‏ات ضایع نمی‏کردیم. ببین سرهنگ، به خدا حاضرم این جاسم رمبوی درب و داغان را با صد تا بعثی کافر اخلاق سگی تاخت بزنم، نه؟ خب با دویست تا. نه، سیصد تا. به خدا از دستش جان به سر شده‏ام. کم مانده روانی بشوم از دستش. چی؟ با مکافات از دستش خلاص شدی؟ پس بگو این آشیه که تو برایم پختی که نیم متر روغن روش ماسیده.

ای برادر، از کجا بگویم. روز اوّل که به ارودگاه آوردنش فکر کردم از آن سربازان شیرین عقل کم حواس است که به زور کتک و لگد و پس گردنی به سربازی رفته و بعد به خط مقدم فرستادنش و او در یک فرصت مناسب به ما پناهنده شده. دیدم همین که وارد اردوگاه شد، اسرای دیگر همان یک‌کم رنگی که به صورت‌های سیاه سوخته‏شان بود را باختند و یک عزاداری پرمایه به راه انداختند که ای وای، بدبخت و بیچاره شدیم که باز سر و کله جاسم رمبو پیدا شده.

اولش خیال کردم الکی بهش می‏گویند رمبو. اما بعدش که شروع به شیرین‏کاری کرد، فهمیدم حضرت آقا کپی برابر اصل آن بازیگر آمریکایی بی‏پدر و مادر است. نخند که بگویم، خدا چکارت نکند. ای کاش در همان خط مقدم وقتی داشتند اسیرش می‏کردند یک خمپاره تو فرق سرش می‏خورد تا ما به این عذاب الیم دچار نشویم. آن‌طور که از حرف‌های اسرای همشهری یا هم‌گردانی‏اش فهمیدم، در عراق که بوده سر و ته‏اش را که می‏زدند یا در سینماهای بدبو و فکستنی بغداد بوده یا پای ویدیو و تلویزیون فیلم‏های بزن بکش را چهارچشمی نگاه می‏کرده. می‏گویند با این هیکل زهوار در رفته آن‌قدر در باشگاه‏های کاراته و کونگ‏فو کتک خورده که استادان واقعی چین و بروسلی مرحوم این قدر کتک نخورده‏اند.

با شروع جنگ داوطلبانه ثبت‏نام کرده و اصرار می‏کند که همان اول بسم‏اللّه بفرستندش خط‌ مقدم. تو خط‌ مقدم هم زرت و زرت مهمات هدر می‏داده و بیست‌وچهار ساعت روی خاکریز به طرف نیروهای ایرانی شلیک می‏کرده و داد و هوار می‏کرده که باید حمله بکنند و ایرانی‏ها را تار و مار کنند. هر چی فرمانده خط که یک بعثی ترسوی گردن کلفت خاله‏باجی بوده، بهش توپ و تشر و التماس می‏کند که جان جدّت حاجی مقوا از خر شیطان بیا پایین و بگذار این چند صباح زندگی سگی را با خیال راحت به گور برسانیم، تو آن مُخ درِپیتش نمی‏رفته. بعد هم که اسیر می‏شود، آن هم با چه مکافاتی.

اگر بچه‏های آذری لشکر عاشورا، با مشت و لگد و تهدید آرامش نکرده بودند، معلوم نیست چکار می‏کرده. روز اول که جمال مهوش جهانسوزش در اردوگاه ما آفتابی شد، ساعت اول می‏خواسته قاطی آشغال‌های بدبوی پشت کامیون شهرداری فرار بکند که موفق نمی‏شود. از آن به بعد مکافات ما شروع شد. مردک روانی یک بار با یک قاشق چهل متر تونل زده بود، آن هم دور از چشم نگهبان‏ها و عراقی‏های‏ دیگر! اما از شانس خوب ما و بد او، سر از کجا در آورد؟ از چاه فاضلاب پشت توالت‏ها! سه روز تو حمام زیر دوش بود تا بوی گند از بدنش دور شد. بدمصب چهل تا صابون خوش‏بو حروم کرد!

دفعه بعد می‏خواست با یک چوب بلند مثل ورزشکارانی که از مانع می‏پرند، از روی سیم خاردارها بپرد که چوبش شکست و افتاد روی سیم خاردارها که برق سه فاز داشت. تمام موهای بدنش سیخ شده بود و تا یک هفته چشمانش مثل لامپ دویست وات برق می‏زد.

از دستش چه مکافات‏ها که کشیدیم و می‏کشیم. جان مادرت، تو رو به هر کی دوست داری، بیا و مردانگی کن و این کله‌خراب را ببر و جان ما را نجات بده. چی، نمی‏توانی ببریش، برای چی؟ نه بابا. راست می‏گویی. تو خط‌مقدم. اِاِاِ. کشت؟ یعنی همین طور الکی الکی؟ فرمانده‏اش مجروح شد و درد می‏کشید و از دهنش می‏پره که جاسم مرا بکش و راحتم کن و این جاسم بدمصب هم مثل فیلم‏های آمریکایی بهش تیر خلاص می‏زند؟ زکی! پس بگو چرا این قدر فرماندهان بعثی ازش می‏ترسند. ببین سرهنگ می‏گویم یک کاری بکنیم. من حاضرم با مسئولیت خودم ببرمش لب مرز و با یک پس‌گردنی جانانه بفرستمش وردست ننه باباش. به جان سرهنگ شوخی نمی‏کنم، راست می‏گویم. حالا از شوخی گذشته، این جاسم رمبو را در برابر چند تا اسیر بعثی تاخت بزنیم؟ چی نمی‏خواهی؟ جهنم، چهارصد تا اسیر می‏گیرم جاسم را می‏دهم. باشد، جهنم و ضرر، پانصد تا می‏گیرم و جاسم را می‏دهم. باشد، ششصد تا اسیر می‏گیرم و... .

*داوود امیریان


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام به همه دوستان و پوزش بخاطر این وقفه التماس دعا
+ سلام. پیشاپیش سال نو مبارک. امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و شادی در پیش رو داشته باشید. به امید صبح ظهور: اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه التماس دعا
+ سلام. پیشاپیش سال نو مبارک. امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و شادی در پیش رو داشته باشید. به امید صبح ظهور: اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه التماس دعا
+ سلام. پیشاپیش سال نو مبارک. امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و شادی در پیش رو داشته باشید. به امید صبح ظهور: اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و جعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه التماس دعا
+ مفتی اعظم سوریه: اسلام ناب امام خمینی همان خطبه ی حجةالوداع است
+ همه با هم در میعاد گاه جمعه 12 اسفند من رای می دهم تو رای می دهی ما رای می دهیم.
+ همه با هم در میعاد گاه جمعه 12 اسفند من رای می دهم تو رای می دهی ما رای می دهیم.
+ من رای می دهم تو رای می دهی ما رای می دهیم.
+ تولدت مبارک امین جان
+ اقای نباتی تولدت مبارک